۲- مرز امکانات تولید؛ تخصص و تجارت

تخصص گرایی منجر به رشد اقتصاد می‌شود

 

مقدمه‌ای از منحنی مرز امکانات تولید و تخصص‌گرایی در اقتصاد

در قسمت قبل تعریف ساده‌ای از اقتصاد را ارائه دادیم، اقتصاد خرد و کلان را معرفی کردیم و نظریه‌های فرصت و فقدان را شرح دادیم. در این ویدئو و مقاله، قصد داریم به بیان اهمیت تخصص‌گرایی و مبادله بپردازیم. منحنی مرز امکانات تولید را شرح دهیم و سپس نظریه‌ی هزینه‌ی فرصت را طبق منحنی امکانات تولید بررسی کنیم. دررابطه‌با تخصص‌گرایی، اولین اقتصاددان مدرن، آدام اسمیت، در اوایل انقلاب صنعتی کتابی با موضوع بررسی ماهیت و علل ثروت ملل نوشت و در بخشی از آن، به تعریف تخصص‌گرایی و اهمیت آن پرداخت. یکی از نظریه‌های مهم وی بیان می‌کند، آن چیزی که کشورها را ثروتمند کرده است، تخصص‌گرایی یا جداسازی کارگران بوده است.

همچنین آنچه به بهبود تخصص کمک می‌کند، مبادله است. برای توضیح چگونگی تخصص و مبادله، به مدلی نیاز داریم که در عین سادگی، بتواند به ما در درک بهتر نظریه‌ی فایده‌ی تبادل یا تجارت، کمک کند. در ادامه‌ی این نوشتار، با استفاده از مثال‌هایی ساده، به توضیح تخصص‌گرایی و بررسی مزایای وجود آن و چگونگی امر تجارت می‌پردازیم. در این مسیر، از منحنی امکانات تولید برای درک بهتر این موضوع استفاده خواهیم کرد. مرز امکانات تولید یکی از مهم‌ترین مباحث در اقتصاد است که در ویدیوی بالا به زبانی ساده تشریح شده است.

مثالی از تجارت و تخصص‌گرایی و منحنی مرز امکانات تولید

پیتزافروشی را تصور کنید که در آن کارگران مختلف، وظایف خاصی دارند. مثل تهیه‌ی مواد اولیه، درست‌کردن پیتزا، گذاشتن آن در فر و رسیدگی به امور مشتریان و … این جداسازی بهره‌وری هر کارگر را افزایش می‌دهد و به هر کارگر اجازه می‌دهد روی فعالیتی که انجام می‌دهد، تمرکز کند و آن فعالیت را به بهترین نحو به ثمر برساند.

علاوه بر این، زمان برای جابه‌جایی بین مشاغل تلف نمی‌شود. اکنون تصور کنید که برای تولید یک پیتزا، تخصصی وجود ندارد و از ابتدا تمام مراحل را خودتان انجام می‌دهید. از جمله، کاشت گندم و گوجه، پرورش گاو، تهیه‌ی آرد و پنیر و حتی ساختن فر! این کار علاوه بر اینکه زمان بر است، باعث می‌شود کیفیت محصول نهایی به اندازه‌ی زمانی که هر بخش را یک متخصص انجام داده است، بالا نباشد. به بیان آدام اسمیت: در هر اجتماع پیشرفته، یک تولیدکننده، فقط تولید می‌کند و یک کشاورز، فقط یک کشاورز است و در واقع هر تخصص برای تولید یک محصول، بین چندین نفر تقسیم شده است.

همچنین فردی را تصور کنید که می‌تواند پیتزا و پیراهن تولید کند. این فرد اگر در تولید پیتزا توانایی و مهارت بیشتری داشته باشد، می‌تواند تعداد بیشتری پیتزا تولید کند و آن را با کسی که مهارت بیشتری در تولید پیراهن دارد مبادله کند. در صورت برقراری این ارتباط، ضمن صرفه‌جویی در وقت، هر دو فرد پیتزا و پیراهن بیشتری نسبت به شرایط قبل از تجارت و مبادله به دست می‌آورند. در ادامه ارتباط تجارت و تخصص با مرز امکانات تولید تشریح شده است.

برای آشنایی بیشتر با عرضه و تقاضا در اقتصاد کلیک کنید.

اهمیت تجارت و تخصص‌گرایی و منحنی مرز امکانات تولید در اقتصاد

مبادله و تجارت برای کشورهایی که منابع طبیعی و منابع انسانی کافی در اختیار ندارند، سودآور است. کشورهایی که از منابع طبیعی برخوردارند اما تولید کالا برای آن‌ها توجیه اقتصادی ندارد، ترجیح می‌دهند که کالای موردنیاز خود را از کشورهای دیگر تهیه کنند.

همچنین کشورهایی که تکنولوژی و منابع انسانی متخصص برای تولید کالایی را نداشته باشند نیز به تجارت و مبادله روی می‌آورند. از فواید مبادله، می‌توان به افزایش وسعت بازار، افزایش تکنولوژی برای کشورها، افزایش قدرت خرید کشورها و ایجاد فرصت‌های شغلی جدید برای نیروی کار، اشاره کرد. کشورها می‌توانند با تخصص‌گرایی و بالابردن سطح تکنولوژی، کالاهایی تولید کنند که قابلیت رقابت در بازارهای جهانی را داشته باشند و از این طریق می‌توانند وارد تجارت‌های سودآوری بشوند. اگرچه تجارت نیز می‌تواند اثرات منفی بر وضعیت اقتصادی هر کشوری داشته باشد. به‌عنوان‌مثال، افزایش نابرابری در درآمد کشورهای جهان، کارکردن کودکان و افزایش آلودگی محیط‌زیست را می‌توان از جمله‌ی مشکلات تجارت برشمرد.

منحنی مرز امکانات تولید در اقتصاد چیست؟

یکی از اولین نمودارهایی که در کتاب‌های اقتصاد می‌بینیم، منحنی مرز امکانات تولید یا Production–possibility frontier است که به‌اختصار به آن PPF گفته می‌شود. نمودار مرز امکانات تولید ترکیبات مختلف دو کالا را نشان می‌دهد که با استفاده از همه‌ی منابع به‌صورت کارآمد در یک کشور تولید می‌شوند. به کمک منحنی منرز امکانات تولید، می‌توان هزینه‌ی فرصت را نشان داد. به‌عبارت‌دیگر منحنی یا مرز امکانات تولید، ترکیبات مختلفی از دو کالا را نشان می‌دهد که یک کشور می‌تواند با استفاده از تمام عوامل تولید خود و با بهره‌گیری از تکنولوژی به دست آورد. منحنی مرز امکانات تولید، شیب منفی یا نزولی دارد که نشان‌دهنده‌ی هزینه‌ی فرصت است، به این معنی که یک کشور در ازای تولید یک واحد بیشتر از یک کالا، چقدر از کالای دیگری را باید از دست بدهد و از تولید آن چشم‌پوشی کند.

ازآنجایی‌که در واقعیت، یک کشور به بیش از دو کالا نیاز دارد، پس معنای مرز امکانات تولید در دنیای واقعی چیست؟ در پاسخ به این سؤال باید متذکر شویم که این مثال برای دو کالا، می‌تواند قابل تعمیم به چند کالا باشد. بااین‌حال، اضافه‌کردن کالاهای مختلف، پیچیدگی موضوع را افزایش می‌دهد اما در مفهوم اصلی، تغییری ایجاد نمی‌کند. لازم به ذکر است که مدیریت نادرست و ناکارآمد از منابع در یک کشور، باعث قرارگرفتن در داخل نمودار مرز امکانات تولید می‌شود. به بیان ساده‌تر، نقاط داخل یا خارج از منحنی امکانات تولید، کارایی کافی را ندارند. درحالی‌که هر نقطه روی این منحنی نشان‌دهنده‌ی ترکیبی کارآمد از عوامل و منابع تولید است.

منحنی مرز امکانات تولید در اقتصاد چه حالت‌هایی می‌تواند داشته باشد؟

اگر یک کشور خودکفا باشد یا امکان تجارت و مبادله با سایر کشورها را نداشته باشد، منحنی امکانات تولید آن برابر با منحنی امکانات مصرف خواهد بود. برای مقایسه‌ی دو کشور، جهت بررسی مزیت نسبی که بر یکدیگر دارند، می‌توان شیب منحنی امکانات تولید دو کشور را مقایسه کرد. درصورتی‌که منحنی امکانات تولید یک کشور خطی باشد، نشان‌دهنده‌ی هزینه‌های فرصت ثابت است. درصورتی‌که منحنی امکانات تولید، نسبت به مبدأ مختصات مقعر باشد، نمایانگر هزینه‌های فرصت فزاینده است. به این معنی که یک کشور باید مقادیر بیشتری از یک کالا را برای تولید یک واحد اضافی از کالای دیگر از دست بدهد. سؤالی که مطرح می‌شود این است که دلیل به‌وجودآمدن این هزینه‌های فرصت فزاینده و در نتیجه، منحنی امکانات تولید مقعر نسبت به مبدأ مختصات چیست؟ در پاسخ باید بگوییم، این اتفاق به دلیل تفاوت کارایی نیروی کار و عدم جانشینی نیروی کار و سرمایه به‌صورت کامل، رخ می‌دهد.

مثالی از منحنی مرز امکانات تولید در اقتصاد؛ اهمیت تخصص‌گرایی و تجارت در اقتصاد

جهانی را با دو کشور آمریکا و چین و دو کالای هواپیما و کفش در نظر بگیرید. به‌عنوان‌مثال، کشور آمریکا برای تولید هواپیما اگر تمام منابع خود، اعم از کارخانه‌ها و منابع انسانی را به کار بگیرد، روزانه ۶ هواپیما تولید می‌کند اما قادر به تولید هیچ کفشی نخواهد بود. عکس این موضوع نیز حالتی است که از تمام منابع خود در جهت تولید کفش استفاده کند که در این صورت قادر به تولید ۴ تن کفش است اما هیچ هواپیمایی را نمی‌تواند بسازد.

محدودیت در منابع به آمریکا، اجازه‌ی تولید هیچ ترکیبی فراتر از مرز امکانات را نمی‌دهد. بنابراین ساخت روزانه‌ی ۶ هواپیما با ۴ تن کفش امری غیرممکن است. یا به‌عنوان‌مثالی دیگر، کشور چین قادر به تولید روزانه‌ی ۱ هواپیما یا ۲ تن کفش است. در مثال قبل بیان شد که آمریکا می‌تواند روزانه ۶ هواپیما یا ۴ تن کفش تولید کند. براین‌اساس آمریکا نسبت به چین می‌تواند تعداد بیشتری هواپیما و کفش تولید کند. پس در تولید این دو کالا مزیت مطلق دارد. بنابراین آیا دلیلی برای تجارت وجود خواهد داشت؟ در ادامه به بررسی پاسخ این سؤال می‌پردازیم.

هزینه‌ی فرصت و منحنی مرز امکانات تولید در اقتصاد

طبق نظریه‌ی هزینه‌ی فرصت، هزینه‌ی فرصت تولید هواپیما و کفش، عبارت است از مقدار تولید کفشی که برای تولید یک واحد بیشتر هواپیما، باید از آن صرف‌نظر کرد. آمریکا برای تولید یک فروند هواپیما باید به‌اندازه‌ی ۶/۴ از تولید کفش خود بکاهد. اما هزینه‌ی فرصت چین در تولید هواپیما معادل ۲ است. یعنی برای تولید یک فروند هواپیما باید به‌اندازه‌ی ۲ واحد تولید کفش خود را کاهش دهد. باتوجه‌به این که هزینه‌ی فرصت آمریکا برای تولید هواپیما از چین کمتر است. پس آمریکا طبق قانون مزیت نسبی، با تخصص در تولید هواپیما، می‌تواند در ازای واردکردن کفش از چین، هواپیماهای خود را به چین صادر کند. پس باوجوداینکه آمریکا در تولید هر دو کالای هواپیما و کفش، مزیت مطلق دارد اما بر اساس قانون مزیت نسبی، همچنان دلیلی برای رابطه‌ی مبادله و تجارت وجود خواهد داشت. در نتیجه هر دو کشور از تجارت سود خواهند برد.

هر کشور باید در تولید کالا یا خدماتی که در آن مزیت رقابتی دارد، متخصص شود و با کشوری که در تولید کالای دیگری مهارت و تخصص بیشتری دارد، به تجارت بپردازد. در واقعیت، آمریکا بزرگ‌ترین سازنده و صادرکننده‌ی هواپیما است و بیشتر از ۴۰ درصد از هواپیماهای جهان را تولید می‌کند و در مقابل، از کشورهای آسیایی کفش وارد می‌کند. هرچند که اعداد مثال‌ها، اعدادی واقعی نبودند اما نظریه‌ها حقیقت دارند. با وجود مشکلات غیرقابل‌انکاری که تجارت جهانی به وجود می‌آورد، از قبیل کودک کارگری، محیط‌های کاری خطرناک و آلودگی هوا و آب‌ها و زمین، بااین‌حال در دهه‌های اخیر هیچ کشوری بدون مبادله با سایر کشورها در اقتصاد و رفاه پیشرفتی نکرده است.

کشورهایی مثل کوبا و ونزوئلا، زیمباوه و ایران که خواسته یا ناخواسته با کشورهای دیگر ارتباط کم و محدودی دارند، وضعیت اقتصادی بدتری نسبت به کشورهای فعال در زمینه تجارت دارند. درحالی‌که می‌توانستند با تخصص‌گرایی و تجارت، از اقتصادی بهتر و رفاهی بالاتر برخوردار باشند. درصورتی‌که کشورهایی مانند ژاپن، تایوان، چین و هند با پذیرفتن مبادله، پیشرفت چشمگیری در سطح اقتصاد و رفاه کشور داشتند.

جمع‌بندی آکادمی دانایان از مرز امکانات تولید

ضمن بررسی اجمالی نظریه‌ی آدام اسمیت درباره‌ی علل پیشرفت جوامع، به تعریف و چگونگی دو مفهوم اساسی تخصص و تجارت پرداختیم و بیان کردیم چگونه تخصص‌گرایی می‌تواند بهره‌وری را در امر تولید افزایش دهد و به میزان قابل‌توجهی در وقت و هزینه‌ها، صرفه‌جویی کند. با نمودار مرز امکانات تولید آشنا شدیم و با بررسی منابع و محدودیت‌های کشورها در امر تولید، به این نتیجه رسیدیم که تجارت می‌تواند سطح بالاتری از رفاه را برای کشورها به وجود آورد. برای مطالعه‌ی بیشتر پیرامون مباحث مالی و سرمایه‌گذاری اینجا کلیک کنید.

مطالبی که ممکن است به آن علاقه داشته باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *